کد مطلب:88108 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:463

تشویق و توبیخ می کرد











در نامه ای كه به مالك اشتر نوشته و آن خود سند درخشان و زنده ای از ویژگیهای دقیق یك حكومت اسلامی است، چنین تذكر می دهد:

باید كه نیكوكار و بدكردار نزد تو یكسان نباشد. كه اگر آنان را برابر دانی، نیكوكار نسبت به نیكی بی رغبت می شود و بدكار به بدی عادت می كند، بلكه برای هر یك از این دو دسته،آنچه برای خود لازم دانسته ند لازم بدان... ستایش نیك آنان را پیوسته دار و رنجی را كه برده اند بر شمر، زیرا یاد كردن بسیار از كارهای نیكشان، دلیران را نشاط و امید می دهد و خانه نشسته و تنبل را به حركت می آورد.[1].

و چون مردم بصره در جنگ جمل، رشادت ودلاویر كردند و خوب جنگیدند، به آنان نامه نوشت كه: خدا شما را از جانب اهل بیت پیغمبرتان بهترین پاداشی دهد كه به اطاعت كنندگان فرمان و سپاسگزاران نعمتش می دهد، كه سخن

[صفحه 11]

مرا شنیده و اطاعت كردید و چون شما را خواندم، اجابت كردید.[2].

و روزی كه در جنگ صفین نیكو جنگیدند، به آن فرمود: خشم سینه ام شفا یافت، زمانی كه دیدم در آخر كار با به كار بستن شمشیر و نیزه، آنها را (دشمن را) می رانید چنانكه شما را راندند و از مواضعشان دور می كنید، چنان كه شما را دور كردند، آنان مانند شترانی بودند كه از آبگاه خود رانده می شدند و دسته یی در حال فرار، بر دسته یی دیگر سوار می شدند.[3].

و اما توبیخهای علی علیه السلام، نسبت به سربازان سست و تنبلش در نهج البلاغه بسیار بوده كه رخی از آنها از این قرار است:

الف- ای مردمی كه بدنهایتان جمع و خواسته های دلتان پراكنده است، سخنان داغ شما، سنگهای سخت را درهم می شكند ولی اعمال شما دشمنانتان را به طمع می اندازد، در مجالس می نشینید و چنین و چنان لاف می زنید، ولی زمانی كه جنگ فرامی رسد، می گویید: «فرار، گریز» آن كس كه شما را بخواند، فریادش به جایی نرسد و كسی كه برای شما رنج برد، قلبش از آزار شما در امان نباشد، به عذرهای باطل و نابجا متشبت می شوید، همچون بدهكاری كه با بهانه جویی، از ادای دین خود سرباز می زند. افراد ناتوان هرگز ظلم را از خود دور نمی كنند و حق جز با تلاش و كوشش به دست نیاید، شما كه از خانه ی خود دفاع نمی كنید، از چه خانه ای دفاع خواهید كرد؟ و با كدام رهبر پس از من به مبارزه خواهید رفت. به خدا سوگند فریب خورده ی واقعی كسی است كه به گفتار شما مغرور شود...[4].

ب- من شب و روز، پنهان و آشكار، شما را به مبارزه ی با این مردم (معاویه و پیروانش) دعوت كردم و گفتم پیش از آنكه با شما بجنگند، با آنان نبرد كنید. به خدا سوگند هر ملتی كه در درون خانه اش مورد هجوم دشمن قرار گیرد، ذلیل

[صفحه 12]

خواهد شد، ولی شما سستی كردید و نشستید تا دشمن پی در پی به شما حمله كرد و سرزمین شما را مالك شد...

روی شما زشت باد و همواره قرین اندوه باشد كه به شما حمله می كنند و شما مقابله نمی كنید... ای مرد نمایان نامرد، ای كودك صفتان بی خرد، ای عروسان حجله نشین، ای كاش شما را هرگز نمی دیدم و نمی شناختم، شناختی كه برایم پشیمانی و اندوه در پی داشت، خدا شما را بكشد كه دلم را پر از خون و سینه ام را پر از خشم كردید...[5].

ج- نفرین بر شما كه از بس سرزنشتان كردم، خسته شدم، آیا به جای زندگی با سعادت آخرت، به زندگی موقت دنیا راضی شده اید؟ و به جای عزت و سربلندی، بدبختی و ذلت را برگزیده اید؟ هر گاه شما را به جنگ با دشمنانتان دعوت می كنم، چشمتان در حدقه دور می زند، گویا ترس از مرگ عقلتان را ربوده و همچون مستان بی خرد، از خود بی خود شده و سر گردان شده اید و گویا عقل خود را از دست داده اید و درك نمی كنید...[6].



صفحه 11، 12.





    1. و لای كونن المحسن و المسی عندك بمنزله سواء، فان فی ذلك تزهیدا لاهل الاحسان فی لاحسان... نهج البلاغه، مكتوب 53.
    2. و جزاكم الله من اهل مصر عن اهل بیت نبیكم احسن ما یجزی العاملین بطاعته... نهج البلاغه، مكتوب 2.
    3. و لقد شفی و حاوج صدری ان رایتكم باخره تحوزونهم كما حازوكم... نهج البلاغه، خطبه 105.
    4. ایها الناس المجتمعه ابدانهم، المختلفه اهواءهم، كلامكم یوهی الصم الصلاب... نهج البلاغه، خطبه 29.
    5. فقبحا لكم و ترحا حین صرتم غرضا یرمی،... یا اشباه الرجال و لا رجال، حلوم الاطفال و عقول ربات الحجال، لوددت انی لم اركم و لم اعرفكم، معرفه و الله جرت ندما و اعقبت سدما... نهج البلاغه، خطبه ی 27.
    6. اف لكم لقد سئمت عتابكم، ارضیتم بالحیاه الدنیا من الاخره عوضا... نهج البلاغه، خطبه 34.